وبلاگ :
تفكرات
يادداشت :
داستان کوتاه «وحشت (2)»
نظرات :
0
خصوصي ،
5
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
محمدحسين
له درسته، من نظر خودمو گفتم، اما به هرحال قصه قصه ي خودت، و جهان جهان خودته، و الزامي در کار بستن نظر من يا ديگري وجود نداره.
در ضمن اگه بهش به عنوان تمرين نوشتن نگاه کنيم، خيلي هم خوبه. اين وسط خوب و مفيده که حرفها و احيانا نقدها، تعريف ها و پيشنهادهاي متفاوت بشنوي و شايد در ادامه ي مسير ازش استفاده کني، و در عين حال الزام و اجباري در اين مورد احساس نکني.
انشاءالله موفق باشي.
آهان راستي اشتباه نوشتم، در هر دو مورد مي گزارم درسته!
+
محمدحسين
سلام علي جون، طاعات عبادات قبول
بسيار خوب، شروع و پايان داستان (منظورم بيشتر پاراگراف ابتدايي و انتهايي است) و قسمت هايي از بدنه ي داستان به لحاظ ادبيات جالبه و همون چيزيه که قبلا گفتم گويا سبک خودتو داري.
داستان هم کمي پخته تر شده و پر و بال گرفته. اما به عنوان يک داستان حادثه محور هنوز تعليق و فراز و فرود نداره، هيچ چالش جدي براي پلنگ زيرک پيش نمياد و داستان تقريبا بالا و پايين نداره. اين شايد به خاطر اينه که نويسنده از اول تکليف داستان رو مشخص کرده، قراره پلنگ زيرک همه پيروز مطلق باشه. و اين که کمافي السابق مضامين و عبارت ها مدام تکرار مي شن و اين ممکنه تا يه جايي جالب باشه ولي بيش از حدشم خوب نيست.
داستان در شرايط فعلي به نظرم هنوز بلاتکليفه و کاملا داستان نشده. به نظرم اين مي تونه طرح داستان خوبي باشه، که شايد يه (به نظرم البته پس از تمرين خوندن و نوشتن بيشتر ) داستان جدي تري از دل همين داستان دربياري. اين بلاتکليفي اينجا، شايد اونجا حسن باشه، چون دو راه پيش پات ميذاره. ميتونه به قول محمدحسن طرحي باشه بر يک داستان بلند از زندگي نامه ي فانتزي-حکمي يه پلنگ! يا اينکه به قول آقا ابراهيم، ميتوني دست مايه ي يک يا چند داستان کوتاه در مورد حادثه اي از زندگي اين پلنگ (يا به طور کلي جهان داستانت يعني روباه ها و پلنگ ها و غيره) قرارش بدي.
به هر حال براي اين مرحله به نظرم خوب و قابل توجهه.
موفق و شاد باشي.
آهان راستي احترام مي "گذارم" و سپاس "گزارم" درسته!
پاسخ
سلام حسينجونم. بسيار ممنونم از اينکه داستان را مطالعه کردي. اينکه ميگي داستان تعليق و فراز و فرود نداره شايد درست باشه يا اينکه هيچ چالش جدي براي پلنگ زيرک پيش نمياد، ولي قرار بوده که وحشت يا پلنگ زيرک قهرماني يکهتاز باشد و اگر اين خصوصيتها را از او کم کنيم ديگر داستان وحشت با خصوصياتي که لازمه وحشت بودنش هست نبود. و بايد اشاره کنم کجا گفته شده که داستان خوب الزاما بايد فراز و فرود و تعليق داشته باشد تا داستان خوبي از آب دربيايد؟! شما وقتي که از يک قهرمان هميشه موفق و الگو و ذاتا موفق و هميشه پيروز داستان نقل ميکنيد آيا سزاست که او را داراي ضعف تعريف کنيد؟! منظورت از بلاتکليفي و کاملا داستاننشدن داستان را هم نميفهمم. شايد انتظار داستاني شبيه داستانهاي نويسندههاي معروف رو داشتي. بايد بگم من سبک خاص خودم را دارم و هيچ اصراري به اينکه داستانهايم شبيه داستان ديگران باشد ندارم. حتي نويسندههاي بزرگ. همينکه داستانم خوب باشد و اينکه امضاي خودم پاي داستانهايم باشد برايم کافيست و مطلوب.
+
محمد ابراهيم
اين داستان بافت محوري زندگي حيواني يعني قدرت و چيرگي را حفظ مي کند و در عين حال ويژگي هاي نوعا انساني مانند تفکر، همکاري را هم به دنياي حيوانات بخشيده است. اين روش حفظ بافت و اعطاي ويژگي انساني در برخي رمان هاي غربي هم به کر گرفته شده است و اين مي تواند نشان از ذوق يا مطالعه خوب نويسنده باشد.
اعطاي اين ويژگي هاي انساني به حيوان و در عين حال حفظ بافت زندگي حيواني در بردارنده اين است که مخاطب بايد توجه داشته باشد که ويژگي قدرت و چيرگي با اينکه بخش و جنبه اي از زندگي انساني است ولي اگر بر زندگي انساني چيره شود و ديگر جنبه ها را بدرد، چيزي از انسانيت باقي نخواهد گذاشت.
جملات و عبارات و کلمات از جهت ادبي و نگارشي خوب است و نشان دهنده اين است که نويسنده اهل مطالعه است ولي به نظرم پرداخت به جزئيات مي تواند به جذابيت اثر بيفزايد که به نظرم براي خلق داستان کوتاه با اين ويژگي لازم است موضوع جزئي تر انتخاب شود. ممنون علي آقا بابت تلاشتان و اميدوارم باز هم نوشته اي از شما بخوانم.
پاسخ
سلام آقا ابراهيم. از اينکه داستان را مطالعه فرموديد و نظراتتون رو بيان کرديد بسيار ممنونم. اميدوارم شما و ديگر مخاطبان، از اين داستان استفاده ببريد.
+
عبدالکريم کريني
يک داستان هيجان انگيز وجذاب از وحشتي باشکوه و رعب انگيز در جهان.
وحشت در عين ترسناکي، تحسين برانگيز است و ساکنان جنگل درميابند که قدرت و شجاعت باعث آرامش و امنيت ميگردد.
داستان با پردازش هنرمندانه اش، خواننده را به صحنه ميبرد و هر از گاهي او را ميخکوب ميکند. مواجهه پلنگ با خرس قهوه اي، نفس را در سينه محبوس ميدارد و پس از پيروزي پلنگ، نفس آزاد ميگردد.
داستان، داستان زندگي ماست که لازم است سرشار باشد از قدرت، شکوه و ميزاتي از وحشت.
درود بر علي آقا و ذهن خلاق و شکوهمندش.
پاسخ
سلام دکتر عبدالکريم کريمي. از نظرات شما در مورد داستان «وحشت» بسيار خوشنودم و احساس غرور ميکنم؛ و از شما بابت اينکه وقت گرانبهايتان را صرف مطالعهي اين داستان کرديد تشکر ويژه دارم.
+
محمدحسن
خيلي خوبه. کم کم داره داستان بلند ميشه.
پاسخ
سلام حسن جان. از اينکه داستانم رو مطالعه کردي بسيار خوشحالم. خيلي لطف داري.