وبلاگ :
تفكرات
يادداشت :
داستان کوتاه «روباههاي دشت و سلطان مکاريت»
نظرات :
0
خصوصي ،
2
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
کريم
سلام علي آقا
باز هم فضاي دلنشين دشت و گفتگوي حيوانات. نکته جالبي است که مکاريت محصول زرنگي و دانايي است و بنابراين ويژگي مطلوبي به حساب ميايد. قطعا اين قسمت ا. در يک مورد ديدم گفتگو حالت محاوره اي به خود گرفت و دوباره به گفتگوي معمول بازگشت.
درود بر شما.
پاسخ
سلام دکتر کريمي. از همراهي شما با داستانهايي که مينويسم بسيار خوشحالم و همچنين از نظرات مفيد شما. از اينکه داستانهايم نظر شما را به خود جلب کرده بسيار خوشنودم. البته مکاريت محصول بالاترين هوش و بالاترين زرنگي است نه دانايي.
+
محمدحسن ملکيان
سلام علي جان،
بازم خوب بود کم کم دارم ياد قلعه حيوانات جرج اورول ميفتم!
اما چيزي که برام مبهم بود و شايد من درست نفهميدم اين بود که بالاخره اسم مستعار براي هر روباه انتخاب ميشد يا براي همه ؟
پاسخ
سلام حسن جان.ممنون از لطفت. در حقيقت بعد از ماجرايي که در داستان ذکر کردم(انتخاب اسم مستعار روباه داناي زرنگ توسط روباه پير براي خودش در هنگام مرگ) روباهها هم براي هر روباه و هم براي همهشان اسم مستعار انتخاب ميکردند.