• وبلاگ : تفكرات
  • يادداشت : داستان کوتاه «روباه داناي زرنگ»
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محمدحسين 
    سلام علي جون
    خيلي هم خوب! اين داستان‌ نسبت به قسمت هاي قبلي قوي تره، هم در زبان و فرم بهتر شده، و هم قصه گو تره و به «داستان» نزديک‌تر.
    براي انشا??ءالله باز بهتر شدن کارهاي بعدي دو تا مطلب به ذهنم ميرسه:
    اول اينکه هنوز ميتوني در بعضي جاها از عبارات ساده تر و بهتر استفاده کني، مثلا به جاي «از جذابيت خاصي برخوردار بود» ميتوني بنويسي «جذابيت زيادي داشت» که روون تر و درست تره
    دوم اينکه يه مقدار تکرار مضمون و عبارت در داستانات زياده. درسته که ميخواي اين داستان ها هم تم و هم سبک باشند، ولي زياده روي در اين حالت باعث ميشه عملا بخض زيادي از حرفها توي داستانها مشترک و تکراري باشه. ميتوني کم کم مضامين پيراموني اين مضمون محوري رو گسترش بدي و براي روباه ها ت جهان بسازي!
    موفق باشي!
    پاسخ

    سلام حسين جونم. ممنونم که داستانم رو خواندي و نظراتت رو بيان کردي. در مورد جمله از جذابيت خاصي برخوردار بود بايد بگم اين نوع بيان کردن مخصوص سبکِ خاصيه که دارم و به نظرم براي هم اين داستان، و هم کل پروژه روباههاي دشت مناسب تره. در مورد جهان سازي هم بگم که اتفاقاً در مجموعه داستان ها جهان سازي صورت گرفته و ديگر چيزي لازم نيست که به مجموعه داستان ها اضافه بشه؛ و در حقيقت اين داستان، آخرين داستان اين مجموعه خواهد بود. و در کل بسيار بسيار از اينکه در اين کنار اين مجموعه بودي و دنبال کردي و راهنمايي کردي ممنونم.