تفکرات در وبلاگ تفکرات، نوشتههای رسمی علی جلیلی به نمایش گذاشته میشوند.
| ||
روباههای دشت سرگذشت روباههای قرمز
نوشته علی جلیلی دشت، تقریباً وسط کویر. قم برای روباهها جای مناسب و دلخواهیه. یهدشت وسیع و پرطعمه، حسابی به روباهها میچسبید. اونا با اطمینان میگفتند برای همیشه سرافرازتریم. دشت پرجونده بهخصوص خرگوشها که زیاد بودند طمع روباهها رو تأمین میکرد. قدیمترها گرگها هم بودند ولی جاده اونا رو وحشتزده کرد. گرگها زیاد کاری به روباهها نداشتند و روباهها به هم میگفتند ما سرافرازتریم. جاده نمیتونست وفق روباهها رو لکهدار کنه و به روباهها حس غرور حقیقی رو نشون میداد. روباهها با شور خاصی تکرار میکردند صد تا جاده ما را سرافرازتر میکنه. دو دهه بعد، سازمان، دشت و کمی از کوههای اطراف را میپایید. به نفع روباههای قرمز بود اما کوچکترین اهمیتی برایش قائل نبودند و روباهها سرافرازتر بودند. تعداد روباههای قرمز مقداری بود که حقیقت خواستهشدن را میدیدند. روباههای قرمز بیشتر در قسمتهای شمالی دشت زندگی میکردند ولی به خاطر شلوغی به قسمتهای جنوبی دشت هم رفتند. روباهها مدتی بود که مکار که اسم مستعارشان بود رو به سلطلان دشت تغییر داده بودند ولی تصمیم گرفتند اسم مستعار برازندهتر سلطان مکاریت رو انتخاب کنند و با خودشون تکرار میکردند چه کسی از سلطان مکاریت میتونه بالاتر باشه و بعد زمزمه میکردند ما سرافرازتریم. روباهها همدیگر رو میشناختند و دوست و پشتیبان هم بودند. جاده وسط دشت، راههای ارتباطی روباههای قرمز رو سخت کرد. روباهها که تحمل دوری همدیگر را نداشتند با حواس جمع از جاده رد شدند. این کار برایشان بسیار سخت بود و جانشان را به خطر میانداخت. روباهها برای دیدن همدیگر سختی و مشقت زیادی رو تحمل کردند و از آن به بعد هیچگاه زندگی راحت و بیدردسر گذشتهشان را دریافت نکردند که نکردند. این سرنوشت همیشهشان شد و هیچگاه از آن رهایی ندیدند. سرنوشت سلطان مکاریت این بود و روباههای قرمز بعد از سرنوشت خوشحال بودند و اسم مستعار سلطان خوشبختی را در کنار سلطان مکاریت میدیدند و روباهها به هم میگفتند ما سرافرازتریم.
1401 [ دوشنبه 01/4/6 ] [ 6:18 عصر ] [ علی جلیلی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |